نیمه دوم سال دوم
سلام عشقم میخام نیمه دوم سال دوم رو بنویسم .از بعد از سفر شمال تا 14ماهگی چیز خاصی واسه ندارم جز اینکه راه نمی رفتی و ما حسابی نگران شده بودیم .البته با کمک ما یا مبل و وسائل دیگه میتونستی راه بری ولی مستقلا نه.تا این که یه روز دوستم (مامان بهار)پیشم بود وما تو آشپزخونه بودیم و شماتو هال که یه دفعه دیدم داری تاتی تاتی میای پیشمون .قربونت برم که خیلی خوشحال بودی و پز میدادی .منم تا تونستم برات جیغوکل کشیدم .دلارام ره رفته دیرام دارام در رفته
فردای روزی که راه افتادی رفتیم بازار و برات یه سه چرخه قرمز و خوشکل خریدیم.جالب بود که خیلی خوب و حرفه ای باش بازی میکردی و صدای موتور در می اوردی با اینکه هیچوقت سوار موتور نشده بودی.
بعد از راه افتادنت دیگه یه لحظه هم نیشد ازت چشم برداشت .مثل روزی که غیب شدی وهر چی میگشتم پیدات نمی کردم آخر سر دیدم رفتی توی حمامو نشستی تو تشت آب سرد و بی صدا بازی می کنی.
یاروزی که کفشهای ورزشی منو پوشیدی و ...
اینم اولین برف بازی دخترم .یادمه اون روز من بابا باکلی ذوق برات آدم برفی درست کردیم ولی انگار شما زیاد خوشت نیومد یا سردت بود نمیدونم ولی ما چند عکس ازت گرفتیم .
تو اسفند 1389رفتیم کرماشاه خونه دوست مامان .که متاسفانه عکس تنها از خودت ندارم و عکسها همه دسته جمعی هستن .
تو اردیبهشت 1390با پدر بزرگ و مادربزرگ رفتیم پا بوس امام رضا (ع) و شمال عکساشو ببین
ازسفر که برگشتیم 2سالت تمام شد و وقت از شیر گرفتنت رسید .این پست رو با عکس تولد دو سالگیت تموم میکنم .
تولدت مبارک ای بهانه ی ترانه ام صدای سبز زندگی سکوت عاشقانه ام
تولدت مبارک ای سرخی تنگ ماهی ام خورشید من ماه دلم پایان هر سیاهی ام
تولدت مبارک هذیه خدا پیش من خنده تو لطف خداست بخند وبا خنده بیا
تولدت مبارک ای فرشته روی زمین تو آسمونا خونته ولی کنار من بشین
تولدت مبارک ای شاپرک باغ بهشت خدا رو هر شکوفه ای اسم قشنگتو نوشت